همانگونه که در پست « شناخت لرهای استان فارس» اشاره شد از منظر تقسیمات سیاسی کشوری، سرزمین «ممسنی» اصلیترین منطقه لرنشین در استان مذکور میباشد که البته دارای پیوستگی تاریخی – جغرافیایی با «سرزمین لر بزرگ» و بهویژه چهاربنیچهی کهگیلویه (بویراحمد، چرام، دشمنزیاری و نوئی) بوده است.
ممسنی تنها ایل ایرانی است که از دوران هخامنشی تاکنون نام خود را حفظ کرده است. نام ممسنی عامل هویت مشترک بین طوایف گوناگون هم تباری است که در کشور های مختلف زندگی می کنند و با گذشت سده ها، تفاوتهای زبانی، مذهبی و فرهنگی بین آنها ایجاد شده است.
بررسی مجموع روایات شفاهی ملی قوم شناسانه ممسنی ها که در دو قرن اخیر مکتوب شده است و درستی آن با نوشته شاملو مورخ صفوی همخوانی دارد، به ریشه پارتی- سکایی ممسنی ها اشاره دارند.
تاریخ خوانین و سرداران ممسنی بخش جدایی ناپذیر از تاریخ ممسنی ها می باشد. ردیابی پیشینه تاریخی این ایل مستلزم شناسایی افرادی است که عنوان ممسنی و یا هر کدام از طوایف آن را با خود داشته و در صفحات تاریخ نام و نشان آنها دیده می شود.
نبود و یا کمبود مدارک مکتوب مربوط به خوانین ممسنی دراعصار مختلف، امکان بررسی سابقه خانوادگی آنها را مشکل می سازد. قدیمی ترین متون مکتوب از جمله سنگ قبرها و قباله ها از دوره صفویه بر جای مانده است. برخی خاندان های خوانین ، بویژه سران طوایف سیستانی تبارخویش را به خاندان های حکومتگر ایران پیش از اسلام می رسانند.
خان عنوانی ترکی- مغولی است. سران قبایل ایرانی به استناد متون اوستایی کوی نام داشتند، واژه ای که با تحول آوایی به کی تبدیل شد. سلسله کیانی و پادشاهان آن از کی قباد تا کی گشتاسب معروفند. محل سکونت خوانین ممسنی در فارس «مال کی یی» یا «کیدون» نامیده می شد. کلمه قائد عربی به معنی رییس و جمع آن قائدان به دلیل نزدیکی معنایی به تدریج جایگزین واژه کی ها گردید. عناوین: شاه، سلطان، ملک، بیگ و خواجه پیش از فراگیر شدن عنوان خان برای بزرگان طوایف ممسنی به کار می رفت.
خانواده خوانین هر کدام از طوایف از خانوارهای متعدد تشکیل شده اند. در این نوشتار از بنیانگذار هر خانواده، افراد برجسته، و آخرین نسل خوانین آن نام برده می شود.
خوانین ممسنی در استان فارس
ایل ممسنی ساکن شهرستان ممسنی در شمال غربی استان فارس به زبان لری سخن می گویند. این طایفه در حال حاضر از چهار طایفه: بکش، جاوید، دشمن زیاری و رستم تشکیل شده است. به استناد گزارش اروپاییانی که در دوره قاجار از ممسنی عبور کرده اند، ممسنی ها به تبار سیستانی خود و وابستگی به رستم افتخار می کرده اند. از خوانین ممسنی دوره صفوی نام های: امام قلی خان، محمد خان، محمد حسن خان، باقر خان، قاید حسام الدین ، خواجه محمد حسین هزار اسپی، مقیم بیگ، بابا خلیل و ملک محمد باقی مانده است. وابستگی افراد نامبرده به طوایف گوناگون ممسنی مشخص نیست.
اقتدار خوانین ممسنی در طوایف مربوطه در دوره قاجار و پهلوی رو به ضعف نهاد و از سال ۱۳۴۲شمسی با اجرای برنامه اصلاحات ارضی، سلطه تاریخی آنها به پایان رسید.
خوانین طایفه بکش
بکش در دوره هخامنشی نام منزلگاهی در حدود ممسنی امروزی بود. میری خان ممسنی از طایفه عالیوند بکش در سال ۱۱۹۶ کریم خان زند را در تسخیر شیراز یاری کرد. ولی خان فرزند خوبیار خان در اوایل حکومت فتحعلی شاه قاجار میری خان را از بین برد و سمت خانی طایفه بکش از خاندان میری خان به وی منتقل گردید.
ولی خان پس از سالها یکه تازی و قدرت نمایی در فارس ، در سال ۱۲۵۲ ه.ق در زمان فیروز میرزا حاکم فارس و وزارت منوچهرخان معتمدالدوله گرجی پس از جنگ با قاجاریه دستگیر و به اردبیل و بعدا تبریز تبعید شد و در آنجا درگذشت.
آخرین خوانین بکش، ولی خان کیانی فرزند عبدالله خان و محمدخان کیانی فرزند شکرالله خان بودند که به ترتیب در سال های ۱۳۵۳ و ۱۳۵۱ ش درگذشته اند.
خوانین دشمن زیاری
موجودیت دشمن زیاری احتمالا به زمان شکل گیری حکومت آل بویه برمی گردد. علی بویه دیلمی در حدود ۳۲۰ ه.ق به یاری لرها یاقوت سردار خلیفه عباسی را در کوهگیلویه شکست داد و با کمک مالی و نظامی ابوطالب زید نوبندگانی، حاکم ممسنی فعلی، شیراز را تصرف و حکومت آل بویه را تاسیس کرد.
دشمنزیار از بزرگان دیلمی و دائی مجد الدوله دیلمی بود. ابوجعفرمحمد فرزند دشمنزیار بنیانگزار خاندان کاکویه است. امیر گرشاسب و امیر فرامرز فرزندان ابوجعفر حاکم یزد و با سلجوقیان روابط حسنه ای داشتند.
رشیدخان دشمن زیاری سرسلسله این خانواده همراه با سایر خوانین ممسنی از کریم خان زند حمایت کرد. محمدرضاخان جانشین رشیدخان به دلیل مخالفت با حکومت قاجار در سال ۱۲۵۶ ه.ق اعدام گردید. آقاخان ، باباخان و علیرضاخان ایلامی از آخرین خوانین این خاندان بودند.
خوانین جاوید
طایفه جاوید یا جاوی از طوایف قدیمی ممسنی است. هسته اصلی جاویدی ها احتمالا از کردان جاوانی است. برخی خوانین جاویدی خاطره سکونت ممسنی ها در کردستان سوریه را به یاد دارند. و این نشانگر قدمت آنها در بین ممسنی ها می باشد. میرزا فتاح خان گرمرودی در گزارش سال ۱۲۶۰ ه.ق از آنها به نام نجیب ترین کلانتران ممسنی یاد کرده است.
بانی سلسله خوانین جاویدی شاهزاده خلیل الله است. باقرخان جاویدی فرزند زکی خان و نواده شاهزاده خلیل الله در سال ۱۲۰۱ ه.ق در اعتراض به کشتن اکبرخان زند که مادرش از ایل ممسنی بود در قلعه سفید به مخالفت با جعفرخان زند برخاست. وی در سال ۱۲۰۸ ه.ق در آخرین سال حکومت زند در توطئه ای به قتل رسید.
شاپورخان جاویدی فرزند خلیل خان در بخش جاوید ماهور، محمدعلی خان، ملک منصور خان، حمدالله خان، اردوان خان و نصرالله خان فتحی نژاد فرزندان فتح الله خان در بخش جاوید لله آخرین نسل خوانین متنفذ این طایفه اند.
خوانین رستم
طایفه رستم که سرزمین آنها در سال ۱۳۸۷ از شهرستان ممسنی جدا و به شهرستان رستم تبدیل گردید نمادی از هویت تاریخی ممسنی و وابستگی آنها به خاندان رستم در سرزمین سیستان است. گفته می شود کی خسرو پس از کناره گیری از پادشاهی و زمانیکه برای گوشه نشینی به سوی کوه دنا می رفت، در ممسنی فعلی توقف کرد و به پاس خدمات رستم به ایران این منطقه را به او هدیه کرد و گفت دشتی پر از زر را به تو می سپارم.
شجره خوانین رستم از کی گرجی شروع می شود. افراد این خانواده با سرکوب بزرگان سایر خاندان های قدیمی رستم به تدریج در ایل رستم به قدرت رسیدند. ایل رستم در سال ۱۲۵۷ ه.ق در زمان خانعلی خان دوم فرزند الله قلی خان رستم معاصر با محمدشاه قاجار مورد حمله فرهادمیرزا برادر محمدشاه قرار گرفت. قلعه های باستانی طوس و فرامرز تخریب گردیدند و علی ویس خان برادر خانعلی خان اعدام شد.
امامقلی خان رستم در سال ۱۳۱۲ش به دستور رضاشاه و فرزندش حسینقلی خان و نوه اش جعفرقلی خان در سال ۱۳۴۳ ش به علت مخالفت با اصلاحات ارضی اعدام شدند.
خوانین بلوچ و براهویی ممسنی
ایل براهویی و بلوچ ممسنی مشهور به محمدحسنی در نواحی مرزی ایران، افغانستان و پاکستان به سر می برند. ممسنی بلوچ براهویی از ۲۴ طایفه تشکیل شده است.
نیای اولیه خوانین یا سرداران حاکم بر این ایل، سردار محمدخان ممسنی ساکن شیراز بود که در زمان شاه عباس مهاجرت ایل ممسنی را به سیستان و بلوچستان رهبری کرد. در تاریخ خاندان محمدخان آمده که جد او اهل فارس و از یاران امام حسین(ع) بوده است.
امروزه سیستم سنتی خانخانی بین قبایل بلوچ پاکستان و از جمله ممسنی ها برقرار است. معروفترین سرداران ممسنی بلوچ در دو قرن اخیر شهبازخان، رستم خان اول و رستم خان دوم و سلطان محمد هارونی بوده اند. سردار عارف جان نوه سردار رستم خان دوم که چندین دوره نماینده مجلس پاکستان بود در سال ۱۳۷۱ ش ترور شد. در حال حاضر سردارعلی حیدر، سردار شهباز خان، سردار فتح محمد و میر حبیب الرحمان محمدحسنی از خوانین متنفذ ممسنی در بلوچستان هستند.
سردار جمعه خان فرزند سردار پسندخان یاگی زهی از نسل محمدخان، آخرین فرد مقتدر براهویی های سیستان و بلوچستان ایران در سن۱۱۰ سالگی در سال ۱۳۴۸ شمسی درگذشت.
در افغانستان سردار باران خان ، سردار زبردست خان، شاهگل خان و سردار سعید خان ممسنی در حوادث منطقه دخالت داشتند. امروزه سردار محمدحسن خان و سردار علی مردان خان لوارزهی در بین این طوایف مورد احترام اند. عبدالکریم براهویی وزیر قبایل و سرحدات افغانستان از تیره شاهگزهی ممسنی است.
طایفه بلوچ شه بخش(اسماعیل زهی)
نیای خوانین شه بخش محمدحسن خان ممسنی از فرماندهان سپاه نادر در لشکرکشی به هندوستان بوده است. محمدحسن خان و بخشی از ممسنی ها پس از بازگشت از هند در بلوچستان ماندند. نام این طایفه از اسماعیل فرزند محمدحسن خان گرفته شده است.
معروف ترین سردار این طایفه سردار جمعه خان فرزند سردار جهل خان است . وی فردی وطن دوست و مخالف بیگانگان بود. در جنگ جهانی اول با نیروهای اشغالگر انگلیس در بلوچستان جنگید.
با برنامه خلع سلاح رضاشاه مخالفت کرد و دستگیر و تبعید گردید. رضاشاه به دلیل سابقه درخشان او در خدمت به ایران طایفه اسماعیل زهی را عفو کرد و نام آنها به شه بخش تغییر یافت. سردار جمعه خان در سال ۱۳۳۵ ش وفات کرد. فرزندش سردار نعیم خان به جای او سرپرست طایفه گردید.
خوانین شهرکی و سرابندی سیستانی
از طوایف اصیل و قدیمی ممسنی هستند. شجره نامه خانوادگی آنها به شهرک مرزبان پارس در اواخر ساسانیان منتهی می شود. برخی هم نسبشان را به مالک اشتر نخعی می رسانند. به روایتی شهرک از خاندان سورن پهلو بوده که در سیستان و فارس حکومت می کردند. روایت دیگری نیای سرابندی یان را گودرز نامی از سرکردگان زرتشتی سیستان می داند.
سران این دو طایفه در دوران ملوک کیانی سیستان سپهسالار سپاه ملوک بودند. در دوره صفوی نقیب محمدشاهی و نقیب جمال سرابندی و نقیب رییس شهرکی و میرحاجی شهرکی نام و نشانی داشتند. شمار بسیاری از دلاوران این دو طایفه در نبرد با تیمور گورگان کشته شدند و خانوارهای بسیاری به غرب ایران تبعید گردیدند.
امیر سیف الدین خان شهرکی و امیرقنبرخان سرابندی در زمان ملک فتحعلی خان کیانی فرماندهی سپاه سیستان را در سال ۱۱۶۰ ه.ق در نبرد با لشکر اعزامی نادر به سیستان بر عهده داشتند.
این دو در راس شجره نامه خوانین طوایف نامبرده قرار دارند. شجره الملوک آز آنها یاد کرده است:
که نواب جم قدر با دستگاه
ابا میر قنبر امیر سپاه
سر شهرکی پهلو نامور
به فرمان او بست بر کین کمر
خردمند سیف الدینش نام بود
که در رزم و پیکار ضیغام بود
ز خیل خود آن نامور یک هزار
گزین کرد مردانه از بهر کار
سردار محمدحسین خان سیستانی از طایفه شهرکی در دوره زندیه بر بم و سیستان حکومت می کرد. اطلاعات ارزشمندی در مورد هویت قومی ممسنی های سیستان به نقل از حاج عبدالله خان شهرکی نوه او به ما رسیده است. خاندان شهرکی و سرابندی امرای نامداری در سیستان داشتند که تا سال ۱۲۸۴ ه.ق به صورت خودمختار در سیستان حکومت می کردند.
آخرین فرد نامدار سرابندی زنده یاد سردار محمدرضاخان پردلی فرزند سردار پردل خان است. وی بعنوان سیاستمداری ملی مذهبی محبوبیت زیادی بین مردم سیستان داشت و دهها سال با سلطه خاندان علم در سیستان مبارزه کرد و سالهای طولانی از عمرش را در زندان و تبعید به سر برد. مطالب مهمی مربوط به تاریخ گذشته ممسنی به نقل از ایشان به یادگار مانده است. سردار محمدرضاخان در سال ۱۳۶۵ شمسی رخ در نقاب حاک کشید.
سردار ابراهیم خان پردلی برادر زاده سردار محمد رضاخان که در رژیم گذشته چند دوره نمایندگی مردم سیستان را در مجلس شورای ملی به عهده داشت در سال ۱۳۸۷ درگذشت.
از خوانین طایفه شهرکی سیستانی سردار محمدعلی خان شهرکی متولد ۱۳۱۴ ش و از شهرکی های زرند کرمان حاج غلامحسین خان سیف الدینی از بزرگان قوم خود و آگاه به مسائل تاریخی بوده اند.
کردان ممسنی
طایفه کرد ممسنی از قبایل دیزه یی در منطقه سرگران کردستان عراق زندگی می کنند. دو تیره به نام فقیه اسماعیلی و بامند دارد. رئیس آنها در سال ۱۳۲۷ شمسی ابراهیم احمدآقا بوده است. طایفه ای کرد شهرکی در کرمانشاه است که ممکن است با شهرکی سیستانی هم تبار باشند.
ساسان عزیزی روزنامه نگار سیاسی و اجتماعی” در خصوص ممسنیها بیان میدارند: لرهای ممسنی که در مجموع ایل ممسنی را تشکیل میدهند از نظر حضور در تاریخ، بس کهناند و منابع اوّلیه قرن هشتم هجری از آنها با نام «مماسنی» یاد کرده است و همین منابع قدمت تاریخی آنها را تا قرون اوّلیه اسلامی بالا میبرند و اظهار میدارند اینان ردههای مستقل و متفرقهای در قلمرو لران بودهاند که به مناسبتها و ضرورتهای تاریخی از پهنه سکونتی خود جابجا شدهاند.
به هر صورت پیش از پرداختن به موضوع گفتار، اشارهای مقدمهوار به شاخهبندی تبار بزرگ لر میگردد؛ دکتر صفینژاد در این رابطه همانند سایر منابع تاریخی، لرها را شامل دو بخش «لر بزرگ» و «لر کوچک» بیان کرده و پهنه لر بزرگ را در شرق رودخانه «دز» نوشتهاند که از حدود اصفهان تا ساحل خلیج فارس به وسعت حدود ۷۵۰۰۰ کیلومتر مربع (حدود ۶۱ درصد از کل سرزمین بزرگ لر) را تشکیل میدهد. ایشان در واپسین تقسیمبندی به سال ۱۳۹۵، لر بزرگ را شامل شاخههای زیر عنوان کردهاند:
بختیاری
کهگیلویه
لرهای جنوبی
و در این بین «لرهای جنوبی» را به دو ایل «ممسنی» و «حیاتداوودی» گروهبندی نمودهاند. ممسنیها که در جنوب کهگیلویه (بخش بویراحمد علیا) سکونت دارند از چهار طایفه مستقل تشکیل شدهاند که در مجموع قلمرو آنها به حدود ۴۵۰۰ کیلومتر مربع میرسد ولی در گذشته در زمان قاجار قلمرو آنها دارای وسعتی حدود دو برابر بوده است؛ زیرا دو منطقه ماهورمیلاتی و کاکان را قشقاییها از آنها خریداری کردند و دشتروم را در یک عروسی بین طایفه رستم ممسنی و کلانتران بویراحمد به بویراحمدیها بخشیدند. [البته بعداً در تقسیمات سیاسی کشوری بخشهای مذکور در چارچوب شهرستان ممسنی قرار گرفتند. همچنین قابل ذکر است با توجه به اهمیّت سیر تاریخی سرزمین ممسنی، در این مجال، همان پهنه قدیمیتر که پهناورتر بوده مورد توجه قرار خواهد گرفت]
ساسان عزیزی مینویسند: لرهای ممسنی که سکونتگاه امروزی آنها نیز به همین نام شهرت دارد سرزمینی است سخت کوهستانی با کوههای مرتفع برفگیر، درههای عمیق و جنگلهای وسیع و رودخانه بزرگ فهلیان. این سرزمین حاصلخیز را در گذشته تاریخی «شولستان» میگفتند و قصبه (مرکز) آن به «نوبندگان» شهرت داشت. نوبندگان در قرن چهارم هجری از شهر کازرون بزرگتر بود. پس از خرابی نوبندگان، قریه گرمسیری فهلیان مرکز شولستان (ممسنی) گردید، فهلیان تا سال ۱۳۴۱ مرکز ممسنی بود، ولی در این سال مرکزیت به نورآباد انتقال یافت. نورآباد در جنوب فهلیان در شمال منطقه بَکِش واقع شده است. در نورآباد چشمهای است به نام سراب بهرام که تصویر بهرام پادشاه ساسانی بر روی کوه بالای آن حجاری شده است.
قلمرو جغرافیایی کنونی [دهه پنجاه و شصت شمسی] «شهرستان ممسنی» به وسعت حدود ۸۰۰۰ کیلومتر مربع با جمعیتی حدود ۳۰۰۰۰ خانوار با حدود ۹۰۰ روستا در بخش جنوب غربی ایران واقع شده است، همسایگان ممسنی عبارتند از:
در شمال سرزمین کوهستانی لرنشین بویراحمد علیا و قلمرو ترکنشین قشقایی و در غرب آن لرهای بابوئی کهگیلویه [به مرکزیت شهر دوگنبدان/گچساران] سکونت دارند. شرق ممسنی را کوههای اردکان فارس [به مرکزیت شهر سپیدان] فراگرفته است، در جنوب غربی لرهای حیاتداوودی [متمرکز در شهرستان گناوه] ساکناند و حدود جنوبی و جنوب شرقی قلمرو کازرونیها و شیرازیها میباشد. کل منطقه به دو بخش «ماهور میلاتی» و «ممسنی» تقسیم میگردد.
منطقه ماهور میلاتی: منطقهای است تپه ماهوری با وسعت ۳۰۰۰ کیلومتر مربع که با جمعیتی حدود ۲۰۰۰ خانوار در جنوب غربی شهرستان واقع شده است، سطح این منطقه را اغلب سنگگچ و عمق آن را منابع نفتی تشکیل دادهاند و بهمین خاطر محل مناسبی برای کشاورزی نمیباشد ولی چراگاهی است زمستانی و محل قشلاق (گرمسیر) ردههائی از دو طایفه ایل قشقایی. قسمت ماهور که در شرق میلاتی قرار دارد زمینهایش مرتفعتر و به «سربند» شهرت دارد و مرکزش «بابامنیر» و ردههائی از طایفه درهشوری از چراگاههای آن بهرهمند میگردند ولی این منطقه تا سال ۱۳۵۸ قمری [۱۳۱۸ شمسی] ملک مختص طوایف ممسنی بوده است. قسمت میلاتی که به «زیربند» شهرت دارد مرکز آن «میشان» و چراگاههای آن نسبت به منطقه ماهور کم وسعتتر است و مورد بهرهبرداری قشلاقی ردههائی از طایفه کشکولی بزرگ است.
منطقه ممسنی: که بیشتر به بلوک ممسنی شهرت دارد قبلاً جزو شهرستان کازرون محسوب میشد. امروزه خود مستقلاً با حدود ۵۰۰۰ کیلومتر مربع وسعت با جمعیتی حدود ۲۱۰۰۰ خانوار از چهار قسمت رستم، بکش، جاوید و دشمنزیاری تشکیل شده است. در این محدوده طایفههایی از الوار ممسنی با نامهای چهارگانه فوق در هر قسمت ساکناند و در واقع طوایف مذکور نام ردههای عشایری خود را به قلمرو جغرافیایی مسکونی خود دادهاند و امروز نام هر دو مفهوم بر هم منطبق است.
حاشیه شمالی، شرقی و جنوب شرقی ممسنی دارای مناطق کوهستانی مرتفع و سردسیری است که هر یک از طوایف چهارگانه بخشی از آن را در تصرف دارند. کوچ خانوارهای کوچنده درون منطقهای است بدین مفهوم که دامنه های ارتفاعات به سمت داخل منطقه جایگاه چرای گرمسیری در زمستان و دره های کوهستانی محل چرای سردسیری در تابستان میباشد که وسعت چراگاههای سردسیری نسبت به گرمسیری بمراتب کمتر است.
مشهورترین رودخانه سرزمین ممسنی، «فهلیان» نام دارد که از تنگ پرین در مرز غربی منطقه گذشته به نام رود زهره وارد قلمرو بابوئی میگردد. رود فهلیان خود دارای شاخههای متعددی است که پرآبترین آنها رود محمودی (شش پیر)، کتی و تنگ شیب نام دارند. در منطقه ماهور میلاتی هم دو رود به نام تلخاب و دلوار وجود دارد که پس از بهم پیوستن به رودخانه زهره میریزند و این رودخانه با دریافت سرشاخههای دیگری با نام هندیجان به خلیج فارس میریزد.
از درختان منطقه بلوط فراوان، گلابی وحشی، کیالک (زالزالک)، بن و بادام کوهی، شن و خشک را نام میبرند. توله، چویل، قارچ، جاشیر، زرشک، زول، کنگر و امثال آن از گیاهان سرزمین ممسنی است و علاوه بر اینها از نرگسزارهای طبیعی بهاره در پهنهای به طول حدود ۱۲ کیلومتر که بین فهلیان تا نورآباد میروید یادآور شدهاند. غلات برنج، پنبه، کنجد و نخود از فرآوردههای زراعی منطقه است؛ در برخی نقاط به مناسبت مرغوبیت زمین در حاشیه رودخانهها دوبار در سال به کشت و برداشت برنج مبادرت میورزند؛ مانند شعب بوان که میگویند در شرق فهلیان در دره کوهی جنگلی با چشمه آبهای فراوان قرار دارد و محصول غالب آن غلات است با دو برداشت برنج در سال.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰